خاطره

واقعا سید در طول شبانه‌روز چقدر می­‌خوابید؟

خاطره‌ای از خواب‌های کوتاه و وقت‌شناسی سید مجتبی

سید معمولاً تا حوالی ساعت ۴ صبح، خانه نمی‌­رفت.

مشغول گشت و نگهبانی بود یا در فصل تابستان و تعطیلی مدارس، در کنار بچه­‌های مساجد و پایگاه­‌ها، مشغول گفت‌وگو و حل و فصل امور.

از طرفی مقید به وقت‌شناسی بود و به اینکه قبل از شروع ساعت اداری در محل کار حاضر باشد.

وقتی نزدیکی­‌های صبح می‌­رفت خانه، قبل از خواب، پیامک می­‌داد که: «سلام! من تازه می­‌خوام بخوابم! لطف کن ساعت ۷ صبح که می‌خواستی بری سر کار، زنگ بزن بیدارم کن، خواب نَمونم!»

پیامک‌­های سید را هنگام نماز صبح می­‌دیدم. نمی­‌دانم واقعاً سید در طول شبانه‌روز چقدر می­‌خوابید؟!

شاید مدت زمانی بین اذان صبح تا شروع ساعت اداری! صبح­‌ها هم وقتی تماس می­‌گرفتم، بیدار بود یا بلافاصله بیدار می‌شد و سر وقت خودش را می­‌رساند دانشگاه!

البته گاهی اوقات هم فراموش می‌­کردم که با او تماس بگیرم. واکنش سید جالب بود. وقتی چشم‌اش به من می‌­افتاد می‌گفت: «مرد و مردانگی افسانه شد! یه بار یه کاری ازت خواستیم ها!»

راوی: ابوذر بیدلی (دوست و همکار)

منبع
کتاب «سید زنده است»

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا