هر کس نیم نگاهی به مجموعه ی اشعار سید بیاندازد، دلدادگی، علاقه، بیتابی و انتظار را به روشنی میتواند ببیند.
واژه هایش حرف میزنند و پشت هر واژه ای احساس شاعر پنهان است و میتوان شور و چشم انتظاری و بیقراری سیدمجتبی را از طریق واژه واژه ی این سروده ها کاملاً ادراک کرد.
این واژه ها را کسی قلم زده است که نه در هیئت یک شاعر، بلکه در جایگاه کسی است که این بند بند اشعار را زیسته است و لحظه به لحظه با آن زندگی کرده است و حال برای دیگران به عنوان شعر به یادگار گذاشته است.
هر کس چند برگی که از کتاب شعر سید را مرور کند، به چند واژه ی پرتکرار میرسد. واژه هایی همچون «کجایی» و «کو؟!». سید در سروده هایش وقتی واژه ی «کو؟» را به کار میبَرَد، با تمام وجود و از اعماق سینه اش این جستجو کردن را فریاد میزند!
اندوه جدایی از امام زمان(عج) در شعر او جریان دارد. سروده های سید، اشعاری زلال و روان است و سرشار از حسی مقدس و روشن و مملو از سیالیّت وجودی که به سمت مولا صاحب الزمان(عج) در حرکت است.
این روح جستجوگر، در پی یافتن مولای خویش است و همین است که از اذکار جاری روی لبهایش، دعای معروف «اللهم عجل لولیک الفرج»است.
سید به گونه ای زندگی میکرد که هر جمعه ی در پیش رویش را همان جمعه ی موعود می دید و چشم به راه ظهور بود. هر گاه با او همکلام میشدم، نوعی آمادگی برای ایام ظهور را در کلامش میدیدم و مدام تأکید داشت که باید خودم را دائماً در حالت انتظار ببینم! کمر بسته بود برای پا در رکابی امام عصر(عج) در ایام ظهور و خودش را همه جوره آماده کرده بود.
منبع: کتاب «سید زنده است»