خاطرهای زنده از سیدمجتبی: کار نکرده زیاده؛ با سمینار و همایش و یادواره که به تنهایی نمیشه کارها رو پیش برد
بسیاری از خاطراتی که از سیدمجتبی ذکر میشود؛ واقعا نسخه شفابخشی برای امروز و فردای ما است؛ گویا یک صاحبنظر و یک دکترین جامعهشناس دارد آنها را برای ما بازگو میکند؛ که به واقع هم اینطور است.
وقتی کتاب «سید زنده است» را به دست میگیرید و خاطرهای میخوانید؛ زنده بودن سید را میتوانید در کلمه به کلمه و حرف به حرف خاطرات و روایتها حس کنید.
برای نمونه؛ خاطره زیر از زبان برادر شهید است و مربوط به چندین سال پیش؛ ولی صحبتهای سید برای همین امروز ما است؛ همین برههای که انقلاب اسلامی ایران به چهل سالگی رسیده است ولی هنوز کارهای بر زمین مانده زیادی پیرامون ما است.
سید میگوید نباید فقط به سمینار، همایش و یادواره دلخوش بود. باید شبانهروزی کار کرد و با جوانها هم کار کرد. به جوانها اعتماد کرد و دوش به دوش آنها کارهای انقلاب را پیش برد.
سید به ما گوشزد میکند امروز وقت استراحت و خواب و رسیدگی به امور شخصی و دست از تلاش برداشتن نیست؛ بلکه وقت تلاش و کار بیشتر است.
با هم این خاطره کوتاه ولی زنده و بسیار با معنا را مرور میکنیم:
«تازه از سر کار برگشته بود که لباسهایش را عوض کرد و دوباره رفت.
صدایش کردم. چند قدمی برگشت و گفت: «بله؟! بفرما داداش!»
گفتم: «آسیدمجتبی! نمیشه یه کم بیشتر تو خونه بمونی؟! ما هم از زیارت حضرتعالی سهمی داریم! یا نه؟»
مثل همیشه خیلی محترمانه و مؤدب رو به رویم ایستاد.
لبخندی زد و گفت: «کارِ نکرده زیاده! باید نشست و با جَوونها رو در رو حرف زد! با سمینار و همایش و یادواره که به تنهایی نمیشه کارها رو پیش برد! باید برای نسل جوون امروزی وقت گذاشت! باید کنارشون بود و شونه به شونهشون حرکت کرد! آره! داداش! کار نکرده زیاده! کارایی که تکلیف خیلیهاست و انجام نمیدن!»
اینها را گفت و سرش را انداخت پایین و رفت!»
راوی خاطره: حجهالاسلام سیدعلی ابوالقاسمی( برادر شهید)
منبع: کتاب «سید زنده است»