روایتی از تلاشهای سید مجتبی در هفته دفاع مقدس
کار را به او واگذار کردیم و او هم بدون هیچ مزد و منتی پیگیری کرد
اواخر شهریورماه قرار بر این بود که به همراه تعدادی از دوستان در دانشگاه جندی شاپور دزفول فضاسازیهایی متناسب با هفتهی دفاع مقدس انجام دهیم.
امکاناتی که دانشگاه در اختیارمان گذاشته بود، کافی نبود و تجهیزات دیگری هم نیاز داشتیم. هیچکس دلسوز کار نبود و پیگیر ماجرا نمیشد و کمکم کار داشت نصفه و نیمه رها میشد.
تنها کسی که میتوانست گرهگشای این مشکل باشد؛ سید بود. هم غیرت داشت و هم معرفت. به ویژه اینکه مسئله در خصوص شهدا و هشت سال دفاع مقدس هم بود. موضوع را با او در میان گذاشتیم.
گفت: «نگران نباشید! مشکلی نیست! شما یه لیست از نیازهاتون بنویسید و به من بدین. جورِش میکنیم انشاءالله!»
بعد از پایان وقت اداری، رفت و هماهنگیهایی با سپاه انجام داد و تجهیزات مورد نیازمان را تهیه کرد. این در حالی بود که این مسئله اصلاً ارتباطی با مسئولیت سید در دانشگاه نداشت.
می توانست مانند بسیاری از مسئولین بگوید: «این مسئله به من ارتباطی نداره!» و پایش را عقب بکشد.
ما طبق شناختی که از مرام و معرفتش داشتیم، کار را به او واگذار کردیم و او هم بدون هیچ مزد و منتی پیگیری کرد و به سرانجام رساند.
راوی: حسین بصیری (دوست شهید)
منبع: کتاب «سید زنده است»