خاطره

حاج صادق آهنگران از سید مجتبی می گوید ( قسمت دوم )

خاطرات حاج صادق آهنگران از شهیدمدافع حرم سیدمجتبی ابوالقاسمی

معمولاً مراسم حسینیه که تمام می شد، تازه دورهمی هایمان شروع می شد، اما سیدمجتبی در جمع خیلی کم حرف بود. آرام و سربه زیر می نشست. حتی گاهی اوقات که جمع خودمانی می شد و به شوخی و مزاح کشیده می شد، باز هم سید همان حالت قبلی اش را داشت؛ همان طور آرام و سربه زیر و ساکت؛ اما وقتی هم به الزام یا به اصرار حرفی می زد، آنقدر دقیق و صحیح و گزیده و راهگشا بود که جای هیچ حرف و حدیثی برای کسی باقی نمی گذاشت.
گاهی در همین جمع های خودمانی، وقتی به واسطه ی بعضی از دوستان، رشته ی کلام جای دیگری کشیده می شد، سیدی که تا آن لحظه ساکت و سربه زیر نشسته بود، بلافاصله شروع می کرد به حرف زدن و موضوع بحث را عوض کرده و جهت می داد. عمدتاً بحث را به همان هیئت و حسینیه و شعر می کشاند و سعی می کرد سخنان بقیه ی افراد را هم در این خصوص هدایت کند. این کار را هم هنرمندانه و با فراست و زیرکی خاصی انجام می داد. واقعاً حضور سید برای آن جمع های صمیمانه مان برکت بود.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا