باشگاه
روایت باشگاه رفتن شهید سیدمجتبی ابوالقاسمی
فاصله گرفتن از ورزش باستانی کم کم داشت بدنش را ضعیف می کرد و سید که در کارهای عملیاتی نیرویی ورزیده و کارآمد به شمار میرفت، از این موضوع ناراحت بود. لذا برای حفظ آمادگی جسمانی اش رو آورد به بدنسازی. در باشگاه هم که معمولاً همه جور آهنگی با صدای بلند پخش می شد که طبیعتاً به ذائقه اش نمی خورد.
اوایل برای اینکه صدای آهنگ آزارش ندهد، گوشی توی گوشش می گذاشت و نوحه گوش میداد، اما رفتار سید با مسئول باشگاه و ورزشکاران، کار را به جایی رساند که علاقه ی شدیدی به او پیدا کرده و احترامش را نگه میداشتند، به طوریکه وقتی سید از پله های باشگاه پایین میرفت، بلافاصله به احترام ورودش آهنگ را خاموش می کردند و یا آهنگی پخش می کردند که سیدمجتبی با آن مشکل نداشته باشد. جاذبه ی سید تا کجاها که پیش نرفته بود. محیط باشگاه بدنسازی هم سرشار شده بود از نسیم محبت سید و دلهای ورزشکاران را هم به تصرف مرامش درآورده بود.
راوی:محمدباقر امین راد(دوست)
منبع : کتاب سید زنده است