اربعین، کربلا هستم
پیامی پس از شهادت
چند روزی به اربعین مانده بود که خواب سیدمجتبی را دیدم. از درب خانه آمد داخل و وسط حیاط ایستاد. رفتم سراغش و سلام کردم. یک بسته به من داد. چیزی شبیه به یک پارچه ی سفید؛ خداحافظی کرد و خواست که سریع برگردد. صدایش زدم و گفتم: سیدمجتبی! اگه خواستم ببینمت، کجا بیام سراغت؟ همینطور که داشت قدم بر می داشت گفت: «اگه خواستی منو ببینی، اربعین بیا کربلا! من امسال اربعین اونجام!»
راوی: سیدحسن ابوالقاسمی (پسردایی)
منبع: کتاب سید زنده است