روایتی از حضور سید مجتبی در مراسم تشییع شهدای غواص
بهترین راه این روزگار
اول صبح، در کنار میدان رودبند، چشم انتظار رسیدن کاروان شهدای غواص بودیم. سید کنارم ایستاده بود. اولین تریلر حامل شهدا که رسید، ما هم آرام آرام به همراه مردم در مسیر مشخص شده راه افتادیم. سید شانه به شانه ام قدم برمی داشت. در این بین مرد میانسالی که سعی داشت شهدا را زیارت کند، زمین خورد. سید بلافاصله به سمتش دوید و زیر بغل هایش را گرفت و او را از زمین بلند کرد. داشتم نگاهش می کردم. آن مرد رو کرد به سید و گفت: «این شهدا خیلی بزرگوارن! خیلی پیش خدا عظمت دارن!» و سید در حالی که داشت لباس های او را می تکاند گفت: «آره حاجی! توی این روزگار بهترین راه اینه که آدم شهید بشه!»
من آن روز به این جمله ی سید خیلی ساده و معمولی نگاه کردم. حتی به گریه هایش در طول مسیر تشییع. اما به گمانم بعد از آن تشییعِ تاریخیِ شهدای غواص، سید دیگر روی زمین بند نبود. حالات و رفتارش تغییر کرده بود. انگار خبرهایی به دلش افتاده بود .
راوی: حاج رجب لطفی خلف(مداح)
منبع : کتاب سید زنده است